"هدهد ":طبق اشارات قرآنی، نامه ی سلیمان را به
بلقیس برد . در ادبیات عرفانی" ،رمز شیخ است .تاج سر هدهد ،
نشان" فرّه ایزدی " است ،که در فرهنگ صوفیانه ، به آن ،
" عنایت الهی در حق اولیاء"
می گویند. امری ست آن سری ! و کوشش بنده در آن ،
سهمی ندارد وجود دوگانه ی هدهد شان دهنده ی دو روی حیوانی و فرشته ی
انسان است و مورد توجه عرفا موسیچه( یکی از گونه های قمری) پرنده
ای کوچکتر از کبوتر ، که در عبارت مردم مشهد ، ، صدای او مانند ، پرسش (
موسی کو تقی؟) می باشد . رفتن موسی به کوه طور و اینکه خواستار
دیدار با پروردگار بود ، با آنچه در ضمیر پرندگان عطار ، برای یافتن
سیمرغ هست ، شباهت بسیار دارد.
طوطی : ظاهرا نماد نویسندگان یا تاریخ
نگاران جهان است انتخاب طوطی که در پس آینه به او الهام می دادند ، با
آنچه بر ضمیر سالک از واردات
غیبی نازل می شود ، بسیار مرتبط است سبزی پرهای طوطی ، با خضر که
نقش بسیار مهمی در میان سلسله های صوفیان دارد ،مرتبط است و جستجوی
جاودانگی را که خواستار آن است، به یاد می آورد !
کبک : نماد مردم زردوست . پرنده ای
با منقاری سرخ . آنچه از قهقه ی کبک ،
بدان اشارت شده ، ناظر به صدای
این پرنده است . او دائما در کوهها
زندگی می کند. دلبستگی این پرنده
به خوردن سنگریزه و این که می تواند سنگریزه را در چینه دان خود ،آب
کند، در نظر عطار،دلبستگی او به احجار کریمه ، دیده شده است
تندباز : ربطی به باز ندارد،و آنچه عطار از خصایص او،نقل می کند ، این است که به عنوان پیک نامه بر، از او ، یاد
شده است. جنبه ی رمزی این پرنده از دیدگاه عطار، ناظر به کسانی
ست که میخواهند از راه اندیشه ی منطقی، تاملات خردورزانه ، به عمق
تجربه ی دینی و عرفانی
، برسند .
درّاج ( تَذَروّ) از راسته ی ماکیان ، کمی فربه تر از کبک ، و به عنوان کسی که به معراج الست ، بر شده !
عندلیب ( بلبل) : صاحب راز و آواز،
سمبل آن دسته از صوفیان که حق تعالی
را در مظاهر جمال او می بینند .نماد و رمز، عاشقان ، نوازندگان و
شاعران.
طاووس : رابطه ی او با مار و بهشت ، در
افسانه ی رانده شدن آدم از
بهشت ،که
ابلیس به راهنمایی طاووس،
خود را در
تن مار نهان کرد و به بهشت وارد
شد.نماد آن دسته از
زاهدان
ومردم پارسایی می باشد
که منتهای
آرزوی ایشان ، بهشت است
!
و همین
آرزوی بهشت ،موجب ناکامی ایشان از
رویت جمال حق، می شود،
قمری : طبق آنچه درا بتدای داستان عطار ،آمده، درگیر و دربند نفس است ،و به قول عطار : شاد رفته ، تنگدل ، باز آمده،،
فاخته : ( مرغ کوکو) پرنده ای که به صدای
خوش ،مشهور است ،با مردم
کمتر انس می
گیرد،و به دروغگویی و
بی وفایی،
شهره است .
باز ( باز،
باشه ، شاهین ،عقاب، چرخ ، صقر)
: تقریبا در یک گروه ، قرار گرفته
شده اند.ارتباط باز با
ساعد سلطان
و تعلق او به قلمرو
سلطنت ، ،
ناخودآگاه از پیوند او
با فرّه
ایزدی، و عنایت الهی، سخن
می گوید!.آن
را برای کارپرورش می
دادند و از
لوازم سلطنت بوده
است.در هنگام تربیت ،چشمان پرنده را
می بستند و در هنگام شکار،
کلاهی
از چرم یا پارچه که روی سرش
گذاشته
بودند ، برداسته و در پی
شکار ، رها
می کردند .
آنچه درمورد
باز،جنبه ی رمزی می تواند داشته
باشد ،این است که
طبیعتی وحشی دارد ، ( رمزی از انسان قبل
از ورود به عالم سلوک .که
امیال و
خواسته های خود را دنبال می
کند،.و برای
خود می کوشد ، اما وقتی از مدارج سلوک ، عبور کرد
،خواست
او ، تبدیل به خواست خداوند وصاحب او
،می شود !
مرغ زرین
: سیاق سخن عطار ، به ظاهر ، جنان
می نماید که مرغ زرین هم پرنده ای
ست در شمار پرندگان
دیگر که نام
و نشان ایشان را عط آورده است،. ممکن است منظور عطار از
مرغ زرین )
همان باز باشد ، ساختار کاملی خطابها
، شامل دوازده پرنده است
از هدهد
تا باز وقتی به باز رسبده ،
به جای
پنج بیت ، ،او را در ده بیت
خطاب کرده
است ، زیرا مقامی برتر از پرندگان
دیگر دارد ،و جایگاه
او ، ساعد
سلطان است و دست
ذوالقرنین!
بط
( مرغابی) ظاهرا ناظر است به نوعی مرغابی های سفید ،از
آنجایی که
چرک ، بر جامه های سپید ،زود
آشکار
می شود ، بط سفید ،رمز
زاهدانی
ست که اصل عالم را بر
آب
می دانند ،و همواره در پی
شستشوی
جامه و پاک نگهداشتن آن ،
هستند
..و همیشه به غسل و وضو ،
مشغولند !
آن طبقه از
عابدان که به وسواس در تطهیر ، مبتلا هستند و در
شستشوی ظاهر ، عمر
سر می کنند .
همای
( شاهان و بزرگان ) : مرغی که در افسانه ها ، رمز سلامت و دولت و
پادشاهی
، شناخته شده است. جزو زرد
چشمان
و تربیت پذیر و گفته اند که پرنده ایست با قوت بسیار در هر
دو عالم.مردم
گریز ، فرخنده فال ،
شیفته
ی نفوذ ،و اقتدار و تاثیر
بر
اجتماع و امور مملکت . و از طریق زهدو گوشه نشینی
میخواهد در ارباب
جاه ، نفوذ داشته باشد .و
کم
نبوده اند در میان اصحاب تصوف
که
توانسته اند ، سلسله هایی از
سلاطین
و فرمانروایان را در
زنجیره
ی فرزندان خود ، ایجاد کنند
، ( وزیران
و عالیرتبگان حکومتی)
بوتیمار
( غم خورک ) : مرغی با گردن دراز که عقیده داشته اند ، تشنه
بر لب دریا می
نشیند و از بیم آنکه آب
دریا
تمام شود ، هرگز هرگز از آن آب
، نمی
خورد، نماد خلوت
گزیدگان و زاهدانی که به
گونه
ای افراطی، زندگی را بر خود
سخت
گرفته اند ،یا نماد مردم خسیس و لئیم !
کوف
( بوف ، جغد ) معمولا دور از آبادی و در خرابه ها ، منزل
دارد و به
شوم بودن ، معروف است ،از آنجا
که
گنج را در رابه ها ، پنهان می
کردند
، و بوم نیز در ویرانه ها جای
داشته
است ، رابطه ای میان بوم و
گنج
در شعر عطار دیده می شود .
عزلت
جویانی که دل از خلق برداشته و به امید گنج ، در ویرانه ی
جهان ، نشسته اند
،و یا شاید نماد گنج
داران
و دنیاداران خسیس ،که همت بر
انباشتن
زر و مال و به دست آوردن
گنج
بست و و به خیال محال ، رنج می
برند
.
صعوه
( گنجشک) : مردم ناتوان و خرد و عبادت پیشه ،کسانی که تحمل سختی
ها را ندارند.